بارانباران، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره
پیوند عشق جاودان ما پیوند عشق جاودان ما ، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
بابا محمودبابا محمود، تا این لحظه: 43 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
مامان سحرمامان سحر، تا این لحظه: 40 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

دخترم باران ، رحمت زندگی

عاشقانه هایی برای باران

سهم من از دنیا دختر کوچکی است به بزرگی تمام عاشقانه های دنیا چقدر آرامم دخترم که تو هستی .... در کنارمی و در قلب منی ..... به نگاه پاک و دستان مهربانت قسم که عاشقانه دوستت دارم .... بعد از انتظاری طولانی و گذشت 9 ماه عاشقی و دلدادگی و تحمل دردی عجیب اما شیرین ، باران من پا به  این دنیای خاکی گذاشت و زمینی شد تا همدمم باشد ..... مونس رویایی قلب من، رویای هر روز و شب من با تو بودن است .... با تو خندیدن با تو نفس کشیدن با تو راه رفتن و در آغوش گرفتن تو دستان کوچکت را می گیرم تا بلند شوی و راه بروی ..... تمام لذت زندگیم همین است می خواهم به تو یاد ...
31 تير 1393

بازی ها و شهربازی ها

بارانم تو عاشق هیجان هستی و بازی کردن  نیروی نشاط در تو عزیز دلم بالاست و خنده شیرین هیچ گاه از روی لبان زیبایت محو نمی شود این اولین شهر بازیه که رفتی خیلی خوشت اومده بود باران جونم با اسباب بازی های خاله بازی که خودش انتخاب کرده  باران خونه مامان بزرگیه و داره با عروسک عمه لیلا بازی میکنه یه روز آفتابی زمستان در کوهستان پارک خورشید شهربازی پروما باران در حال ماشین بازی دخملی عاشقه رانندگیه باران شب تولد یک سالگیش اینم هدیه تولد یکسالگیت (البته هدیه اصلیت پس انداز در دفترچه بانکیت بود) شب افتتاح اتاق جدید در خانه جدی...
26 تير 1393

ماهگرد سیزدهم

دختر گلم 19 تیر مصادف بود با سیزدهمین ماهگرد تولدت  تولد این ماهت با تولد عمو حسین یکی شده بود واسه همینم خونه مامان بزرگ برگزار کردیم مثل همیشه از دیدن کیک به وجد اومده بودی ،قربونت برم اینم یه عکس زیبا از باران با پسر عمه های عزیزش ...
19 تير 1393

خاطرات و آلبوم 13 ماهگی

بارانم دختر زیبای من اکنون یک سال از زمینی شدنت می گذرد و تو چهار فصل زیبای طبیعت را دیده ای و دنیا دیگر هیچ نیست جز مهربانی ، صداقت و انسان بودن دخترم اکنون تلاش کن به زیبایی زندگیت را بسازی سبز تر از سبزی درختان و ذخیره کنی هر آنچه در آینده به آن نیاز خواهی داشت از لبخند تا شادی ، از دوستی تا محبت ، از عشق و صداقت، از ترس تا تجربه و شاید از شکست تا عبرت. و من و پدرت همیشه در تک تک لحظات زندگی زیبایت در کنارت هستیم و تو را گرم در آغوش میگیریم و هدایت می کنیم تا بزرگ شوی نه آن بزرگی که بترسانی و .... بزرگ شوی عاقل شوی و مایه افتخار ، دوستت داریم.   اول ماه رمضون من و تو و مامان جونی رفتیم تهران خونه دایی جون،ا...
3 تير 1393
1